-
84
چهارشنبه 19 آذر 1393 23:21
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 آذر 1393 10:47
یه خانم همسایه داریم که شوهرش از همکارای بابا بوده. میگم بوده چون حدودا 30 سالی میشه که شهید شده. خیلی خانم خوب و مهربونیه. دیروز زنگ زده بود که برای مراسم اربعین ما رو دعوت کنه. ولی من هروقت ایشون میبینم یه غمی میشینه گوشه دلم. نه به خاطر اینکه همسر شهیده که دورو برما زیادن خانواده شهدا که خیلیاشون مثل فامیل آدم شدن....
-
85
سهشنبه 18 آذر 1393 17:37
-
86
دوشنبه 17 آذر 1393 16:22
-
87
یکشنبه 16 آذر 1393 16:18
-
88
شنبه 15 آذر 1393 17:14
-
دل شاد
جمعه 14 آذر 1393 21:43
امشب یهو یه چیزی تو دلم روشن شد. همینیجوری یهو. یادم نیست داشتم چی کار میکردم. فکر کنم طبق معمول داشتم تو کتابام وول میزدم که یه دفعه... تمام دلم پر شد یه حس خوب. خوش. مثل همون حسی که تو حرم امام رضا پیدا کردم. یه دفعه آروم شدم و شاد. (چقدرررر دلم برا حرمش تنگ شده) دلیلشم نمیدونم. همین. فقط خواستم اینجا بنویسمش.
-
89
جمعه 14 آذر 1393 11:33
-
پسشون دادن!
پنجشنبه 13 آذر 1393 21:42
حدود دو ماه پیش زنگ زدم دارالترجمه یه سری دیگه از مدارکم رو برام ترجمه کنه. دیدم قیمتش از دفعه اول هم خیلی بیشتره! گفت هزینه مهر داد*گست*ری و وزارت*خارجه ده برابر شده!! اینا هم از وضع موجود خوب کاسبی برای خودشون را انداختن. دیدم خیلی زور میگه برای یه سری مردک لیسانس و ارشد بخام 200-300 پول بدم. گفتم بیخیال. بعد فکر...
-
از دیالوگ های من و فری
پنجشنبه 13 آذر 1393 21:01
داشتم تو وایبر با فری حرف میزدم. میگه هر وقت آهنگ مستی هایده رو گوش میکنم یاد تو میفتم. منم گفتم منم هر وقت با پژی رانندگی میکنم یاد تو میفتم. مخصوصا موقع دور دو فرمونه. بس که هی میگفتی فرمونش سفته!! هیچی دیگه انواع و اقسام استیکر بود که نصیب من کرد. پ ن1: پژی اتوموبیل بنده هستند و از نوع پراید میدین وطن پ ن 2: یادش...
-
توصیه نامه
یکشنبه 9 آذر 1393 19:17
به نظر من سخت ترین قسمت یه پروسه اپلای کردن قسمت گرفتن ریکامندیشن لتره!! من نمیدنم چرا اینقدر این قسمت برام مشکله. اصلا دوست ندارم به استادم بگم! کلا آدمی هستم که دوست ندارم برای کاری به دیگران رو بندازم. البته استاد راهنمام یه خانم بسیار مهربون و ماه که خیلی دوسش دارم و هربار که برای کاری بهش مراجعه کردم با روی باز...
-
خواب شنیدن
یکشنبه 9 آذر 1393 16:21
-
رضایت شغلی!
یکشنبه 2 آذر 1393 18:03
روزنامه هواپیمای برگشت از ماموریت تبریز روزنامه سلامت بود. یه صفحه اش تستی داشت که با انجام اون میتونستی بفمهی آیا از موقعیت شغلی خود راضی هستی؟ راستش ترسیدم انجامش بدم. چون مطمئن بودم بعدش دچار دپرشن شدید خواهم شد. دریافتیم نسبتا خوب بود. عالی نبود ولی خوب بود. همکارای خوبی داشتم. جو آروم و صمیمی. مسیر هم که نزدیک...
-
حضرت حافظ
یکشنبه 25 آبان 1393 22:18
یه دفعه دلم هوای حافظ کرد. دیوانش که باز کردم این غزلش اومد. به نظر میاد خوش خبره! رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید ز میوههای بهشتی چه ذوق دریابد هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزید مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب به راحتی...
-
یه امتحان دیگه
یکشنبه 25 آبان 1393 12:16
دانشگاهی که قراربود به خاطرش سریعا امتحان زبان بدم شرط نمره زبان برای رشته مورد نظر من برداشته و مصاحبه را ملاک انتخاب قرار داده! چه آدمای بافرهنگی! از دیروز هی دارم فکر میکنم چه کار کنم؟ جی آر ای سابجکت بدم؟ کنکور دکتری ایران شرکت کنم؟ حالا که تقریبا برای زبان آماده هستم برم امتحان بدم و هفتصد چوق پول بی زبون بدم به...
-
من از اونا بیشتر می ترسم
سهشنبه 20 آبان 1393 11:52
در راستای تلاش برای کاهش وزن شبا یه ساعتی میرم پیاده روی. معمولا هم سعی میکنم یه مسیری رو از تو پیاده رو برم و برگردم. محیط خوب و نسبتا آرومیه. خدا رو شکر مزاحمتی برام ایجاد نمیشه. ولی خب یه سری موجودات هستن که بنده از ازل با اونا مشکل داشتم. بله حیوانات. بنده تا قبل از ورود به دانشگاه از هرگونه حشره، پرنده، خزنده و...
-
مدل جدید
شنبه 10 آبان 1393 16:55
تو این مدتی که دارم برای گرفتن پذیرش اقدام میکنم و همش هم به ریجکت شدن منجر شده! همیشه یا کلا خبری ازشون نمیشد یا یه ایمیل میدادن و میگفتن تو خیلی خوبی بات انتخاب نشدی. ولی امروز یه مدل جدید دریافت کردم. از یه دانشگاه تو ایرلند. جواب درخواست من رو که البته به ریجکت شدن منجر شده بود رو با پست برام فرستادن!! به نظرمیرسه...
-
دفتر من
شنبه 10 آبان 1393 14:44
دوست دارم اینجا بنویسم. از همه چی. نوشتن باعث میشه ذهنم خالی بشه و آروم